کمــــی دست مرا آهسته بفشار دلت را با دلم همواره ترکن
صــــدایت را به نام من سپرده نگاهت را به چشمم یک نظرکن
گریزی به نوای قلب من ده وجودت را به راهم همسفرکن
مراغــــــرق محبت کن غریبه به نام عشق مرا مست وثمرکن
به پایت گربخواهی جان دهم من به نامت گربخواهی سردهم من
اخر خط
آینه کوچک قلبم مظلوم پنجره رو به حیاتم تاریک
عاشقی کنج لبانم گفته زندگی در تخت کنارم خفته
ماهی قرمز تنگ بلورم مرده جسم از نفسم همچنان سر خورده
دیده ام سرخو همچنان اشک آلود دلم و دینم همچنان غم آلود
من و این تنهایی تا ابد هم آغوش
نظرات شما عزیزان: